Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2177 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
adjournments
U
احاله بوقت دیگر
adjournment
U
احاله بوقت دیگر
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
forums
U
دادگاه
court
U
دادگاه
courtroom
U
دادگاه
courtrooms
U
دادگاه
judgement seat
U
دادگاه
judgement hall
U
دادگاه
forum
U
دادگاه
courthouse
U
دادگاه
courts
U
دادگاه
court division
U
دادگاه
tribunal
U
دادگاه
courthouses
U
دادگاه
court of justice
U
دادگاه
tribunals
U
دادگاه
court of law
U
دادگاه
courtrooms
U
اطاق دادگاه
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
court of appeal
U
دادگاه استان
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
special tribunal
U
دادگاه اختصاصی
courts of appeal
U
دادگاه استان
court session
U
جلسه دادگاه
criminal court
U
دادگاه جنایی
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
court of appeal
U
دادگاه استیناف
kangaroo court
U
دادگاه پوشالی
magistrates court
U
دادگاه جنحه
courtroom
U
اطاق دادگاه
kangaroo court
U
دادگاه مندرآوردی
usher
U
دربان دادگاه
rehearing
U
تجدیدجلسه دادگاه
eyre
U
دادگاه سیار
receivership
U
امانت دادگاه
disciplinary tribunal
U
دادگاه انتظامی
kangaroo courts
U
دادگاه مندرآوردی
kangaroo courts
U
دادگاه غیرقانونی
law court
U
دادگاه قضایی
military court
U
دادگاه نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
martial court
U
دادگاه نظامی
law courts
U
دادگاه قضایی
kangaroo courts
U
دادگاه پوشالی
ushered
U
دربان دادگاه
ushering
U
دربان دادگاه
court of appeals
U
دادگاه استیناف
ushers
U
دربان دادگاه
writs
U
قرار دادگاه
district court
U
دادگاه بخش
bars
U
وکالت دادگاه
auto da fe
U
رای دادگاه
superior court
U
دادگاه عالی
beadle
U
منادی دادگاه
court of grievances
U
دادگاه مظالم
superior court
U
دادگاه تمیز
canonry
U
دادگاه شرع
court of first instance
U
دادگاه بدوی
judicial confession
U
اقرار در دادگاه
circuit court
U
دادگاه استیناف
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
court material
U
دادگاه نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
summary court
U
دادگاه بدوی
courts of appeal
U
دادگاه استیناف
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
bar
U
وکالت دادگاه
country court
U
دادگاه بخش
kangoroo court
U
دادگاه محلی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
quarter sessions
U
دادگاه استینافی
juvenile courts
U
دادگاه اطفال
court of province
U
دادگاه استان
juvenile courts
U
دادگاه نوجوانان
juvenile court
U
دادگاه اطفال
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
court of petty offences
U
دادگاه لغزش
assize court
U
دادگاه جنایی
court martiall
U
دادگاه نظامی
police power
U
دادگاه پلیس
forum
U
دادگاه محکمه
tribunals
U
دادگاه محکمه
decreeing
U
قرار دادگاه
decrees
U
قرار دادگاه
tribunal
U
دادگاه محکمه
police forces
U
دادگاه پلیس
queens bench division
U
دادگاه ملکه
divan
U
دادگاه اسلامی
diwan
U
دادگاه اسلامی
rotas
U
دادگاه کاتولیکی
rota
U
دادگاه کاتولیکی
writ
U
حکم دادگاه
questor
U
افسررئیس دادگاه
forums
U
دادگاه محکمه
court of inquiry
U
دادگاه تفتیش
president of the court
U
رئیس دادگاه
police force
U
دادگاه پلیس
petty session
U
دادگاه سیار
Chief Justices
U
رئیس دادگاه
provost court
U
دادگاه پادگانی
prsbytery
U
دادگاه شرعی
municipal court
U
دادگاه داخلی
quaestor
U
افسررئیس دادگاه
decree
U
قرار دادگاه
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
decreed
U
قرار دادگاه
municipal court
U
دادگاه شهرداری
courts of inquiry
U
دادگاه تفتیش
writ
U
قرار دادگاه
recourse action
U
رجوع به دادگاه
police court
U
دادگاه خلاف
citing
U
به دادگاه خواندن
per curium
U
به وسیله دادگاه
circuit court
U
دادگاه منطقهای
cites
U
به دادگاه خواندن
cited
U
به دادگاه خواندن
evoke
U
به دادگاه بالاتربردن
writs
U
حکم دادگاه
evoking
U
به دادگاه بالاتربردن
cite
U
به دادگاه خواندن
warning
U
اخطاریه دادگاه
warnings
U
اخطاریه دادگاه
landesgericht
U
دادگاه ایالتی
peace court
U
دادگاه بخش
court division
U
بخش دادگاه
evokes
U
به دادگاه بالاتربردن
go to law
U
به دادگاه عارض شدن
magistrates
U
رئیس دادگاه بخش
judgements
U
رای دادگاه قضاوت
judgments
U
رای دادگاه قضاوت
have up
U
به دادگاه بردن یا احضارکردن
magistrates
U
رئیس بخش دادگاه
court
U
دادگاه افهار عشق
judges disciplianary tribunal
U
دادگاه قضات انتظامی
international court
U
دادگاه بین المللی
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
committed for trial
U
تسلیم متهم به دادگاه
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
contempt
U
اخلال در نظم دادگاه
judgement
U
رای دادگاه قضاوت
magistrates
U
قاضی دادگاه جنحه
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
jurisdiction
U
تسلیم دادگاه کردن
traffic court
U
دادگاه تخلفات رانندگی
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
magistrate
U
رئیس دادگاه بخش
magistrate
U
رئیس بخش دادگاه
foreign judgment
U
حکم دادگاه خارجی
civil court division
U
بخش دادگاه مدنی
foreign judgment
U
رای دادگاه خارجی
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
court order
U
قرار صادره از دادگاه
decree absolute
حکم نهائی دادگاه
Justices of the Peace
U
رئیس دادگاه بخش
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
stand
U
جایگاه گواه در دادگاه
docks
U
جایگاه متهم در دادگاه
docked
U
جایگاه متهم در دادگاه
dock
U
جایگاه متهم در دادگاه
criminal court division
U
بخش دادگاه جنایی
general court martial
U
دادگاه عالی نظامی
court martial order
U
رای دادگاه نظامی
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
magistrate
U
قاضی دادگاه جنحه
Justice of the Peace
U
رئیس دادگاه بخش
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
court of review
U
دادگاه تجدید نظر
processes
U
جریان کار در دادگاه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
to appear before the court
U
در دادگاه ظاهر شدن
to give evidence before the court
U
در دادگاه گواهی دادن
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
small claims court
U
دادگاه دعاوی کوچک
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
Recent search history
Forum search
1
ICR
1
popsicle
1
مرض سینه وبغل
1
The outright abolition of the death penalty.
2
make the case? به فارسی چی میشه
2
تعریف فونتیک چیست؟
2
Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1
معنی lead lag compensator
1
coffee table conversation piece
2
transmembrane
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com